سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سازش

هر جور می تونی بمون ، من با تو سازش می کنم

هر بار می گفتم نرو ، این بار خواهش می کنم

با زخم تنهاتر شدن ، محتاجِ تسکینم نکن

تنهاتر از من نیستی ، تنهاتر از اینم نکن

با گریه های هر شبم ، دنبال مرهم نیستم

این بار بشکن بغضمو ، فکرِ غرورم نیستم

کی گفته این خواهش منو ، تو چشمِ تو کم می کنه

این التماس آخرم ، خیلی بزرگم می کنه

باور نکن راضی بشم ، چون دوستت دارم بری

اِنقد درا رو وا نکن ، من که نمی ذارم بری

یک عمر من پرپر زدم ، چون درد دوری کم نبود

اینا که می گم یک شب از ، چیزی که حس کردم نبود

 

"روزبه بمانی"



کلمات کلیدی :

ممکن شو...

راستش را بگو

راه به قلب زمین برده ای

یا به ماه؟

یا من شک کنم به گرد بودن زمین

بعد از اینکه عمریست

خلاف هم میرویم ؟

 

این وقت شب

همه "فرضِ محال" ها خوابیده اند !

پس بیا پرواز کنیم

تا آن کوچه ای  که دیوارش

فقط ردّ انگشتان مارا کم دارد ...

 

اصلا بیا تا خود خاطراتمان بدویم

تا خط خطیهایِ سفیدِ تخته سیاه

تا سرود صبحگاهی ...

 

کاش می فهمیدی

ابر دلتنگی من

سخاوت هر آسمان گرفته ای را به سخره میگیرد .

از بهار چشمان تو چه کم میشود اگر تو هم

تشنگی این واژه ها را چاره کنی کمی ؟

                                                                                                                                              

من از بیداری فرض هایِ محال میترسم

تو را به حرمت آن روزهای بی درنگ

بیا و لطف کن

میان این همه محال "ممکن" شو !



کلمات کلیدی :

سرم گم شده است...

این طرف ها نمی آیی ؟

در و دیوار می جوم

مزه ی تابستان می دهد

هیولایی شبیه سر درد

از خنده ریسه می رود

من سرم گم شده است و دلم

چقدر دلش می خواهد نتپد

"مهدیه لطیفی"



کلمات کلیدی :

تو...

من با توام
می خواهم آغشته عطر تو زندگی کنم
این رد عطر توست
که از حیرت بادهای شمالی
شب را به بوی بابونگی برده است
تو کیستی که تاک تشنه
از طعم تو
به تبریک مِی آمده است 

"سید علی صالحی"



کلمات کلیدی :

دستم را بگیر...

امروز که اینجایی

حیف ، نمیتواند چشمانم به دیدار تو !

زود باش

دستم را بگیر

چشمانم را دخیل ببند به محراب ابرویت!

پیشتر از آنکه من از تو باز مانده باشم!

پیش از آنکه حرفهایم بوی نا بگیرد!

کمی فکر کافی ست 

تا اندوه گفته ام سیل اشک شود!

چشمانم را دخیل ببند

پیش از آنکه شکوفه های سیب

از شاخه فرو افتند!

دستم را بگیر

پیش از آنکه تقویم به روز بعد ورق بخورد!



کلمات کلیدی :
<      1   2